در زمانهای قدیم، عروس مغروری بود که تعدادی میهمان داشت و طرز پختن برنج را نمیدانست. او نزد مادرشوهرش رفت و طرز پخت آن را پرسید. مادرشوهر گفت: «به تعداد میهمانان برنج را پیمانه میکنی و در قابلمه میریزی.» عروس مغرور گفت: «خودم میدانم!» مادرشوهر گفت: «برنجها را تمیز میشویی.» عروس گفت: «این را هم میدانم.» مادر شوهر، مراحل پخت برنج را یکبهیک برایش بیان کرد و عروس نیز در هر مورد گفت: «میدانم!» در پایان، مادرشوهر برای اینکه بادِ غرور عروسش را بخواباند، گفت: «بعد از اینکه برنج را برای دم کشیدن آماده کردی، یک خشت هم روی آن میگذاری.» عروس مغرور اینبار هم گفت: «میدانم!» و چنین کرد. چیزی نگذشت که بخار برنج، خشت را نرم کرد و گلولای به داخل برنج سرازیر شد و به این ترتیب، عروس مغرور درس خوبی گرفت!
نکتهی ظریف: والدینی که از فرزندان خود میآموزند، انتقادپذیرتر از والدینی هستند که به فرزندان خود میآموزند! زیرا افرادی که خود را کامل و بیعیبونقص میدانند، تحمل شنیدن عیوب خود را ندارند.
بیشتر ما والدین، بهطور دائم در صدد ارتقای سطح علمی فرزندانمان هستیم و در این راستا، تلاش زیادی میکنیم، ولی اندوختههای علمی خود را کافی میدانیم و تلاشی برای کسب دانش بیشتر و ارتقای علمی خود نمیکنیم. برخی از والدین میگویند که به مطالعه و کسب علم و دانش بیشتر علاقهمند هستند، ولی وقت کافی برای این کار ندارند. بههرصورت زمانی که ما خود را کامل و بیعیبونقص بدانیم، به افرادی خودخواه و متکبر تبدیل میشویم و فرزندانمان از ما فرار خواهند کرد.
به نظر شما والدینی که خود را عالم و همه چیز دان می دانند برای فرزندان خود مفید هستند یا آسیب می رسانند؟ چرا؟ پاسخ این سؤال را می توانید در کتاب «رفتارهای درست تربیتی والدین» بیابید…
